English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4563 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Full phrase not found.
Full phrase Google translation result
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
He is a man of his word . He is as good as his word . U قولش قول است
His word is his bond. HE is a man of his word. U حرفش حرف است
text U اصلی
text U کتاب
text U نوشته
text U مفاد
text U کتاب درسی
text U سیستم پردازش گر کلمه که به کاربر امکان افزودن , حذف کردن ,جابجایی , درج و تصحیح بخشهایی از متن میدهد
text U فضایی در صفحه نمایش کامپیوتر که برای نمایش متن تنظیم شده باشد
text U متن ای که مرتب نشده است . متنی که درحاشیه راست دندانه دار باشد
text U حروف الفبا عددی برای ارسال اطلاعات
text U وسیله الکترونیکی که از همان کننده صوت برای تولید صدایی معادل متن وارد شده استفاده میکند
text U سیستم بازیابی اطلاعات که به کاربر امکان بررسی متنهای کامل و نه فقط یک مرجع میدهد
text U پردازش کلمات یا استفاده از صفحه کلید کامپیوتر , ویدایش و خارج کردن متن به صورت حروف , برچسب ها و..
text U حالت فعال کامپیوتر یا صفحه نمایش که فقط حروف از پیش تعیین شده را نمایش میدهد و امکان نمایش تصاویر گرافیکی را فراهم نمیکند
text U امکاناتی برای ویرایش متن , تغییر , درج و حذف
text U امکاناتی برای نوشتی متن , ذخیره سازی , بازیابی , ویرایش و چاپ
text U برنامهای که فایل متن را طبق قوانین از پیش تعیین شده مرتب میکند مثل پهنای خط و اندازه صفحه
text U انتخابی دربرنامه که امکان ویرایش متن را فراهم میکند
text U نرم افزاری که برای کاربر امکانات ویرایش متن را فراهم میکند
text U ثبات ذخیره سازی کامپیوتر موقت فقط برای حروف متن
text U فایل ذخیره شده روی کامپیوتر حاوی متن و نه ارقام یا داده
text U کاهش فضای لازم در متن انتخابی , استفاده از یک کد برای نمایش بیشتر از یک حرف و حذف فضا بین علامتهای نقل قول و...
text U موضوع
text U نص
text U کد ارسالی برای بیان خاتمه کنترل و اطلاعات آدرسی و شروع پیام
text U متن
church text U یکجورحروف سیاه قلم که بیشتربرای نوشتن لوحههای گورستان بکارمی رود
text hand U دستخط درشت
text window U پنجره متن
plain text U پیام کشف
clear text U متن کشف
cipher text U متن پیام رمز
plain text U متن کشف
clear text U پیام کشف
plain text U متن واضح و اشکار
program text U متن برنامه
clear text U به صورت کشف
text book U کتاب درسی
text system U سیستم متن
text processing U پردازش متن
flowchart text U اطلاعات توضیحی که مربوط است به علائم نمودار گردش کار
text book U کتاب اصلی دریک موضوع
text book U رساله
greek text U متن یونانی
text display U نمایشگرمتن
text chart U جدول نوشتاری
text file U فایل نوشتاری
text editing U ویرایش متن
text editor U ویرایشگر متن
text file U فایل متن
cipher text U علایم رمز
text move U حرکت اصلی
text move U حرکت متن
column text chart U جدول متن ستونی
to margin the text of a book U در حاشیه گذاشتن کتاب
rich text format U روش ذخیره سازی متن که حاوی توضیحات اضافی است و شرحی بر صفحات , نوع و نوشتار و فرمت آنها دارد
to space out letters [text] U فاصله گذاری [بین حروف را بیشتر کردن] [رایانه شناسی ] [چاپ]
full text searching U جستجوی تمام متن
clear and direct meaning of a text U منطوق
simple list text chart U جدول نوشتاری با لیست ساده
free form text chart U جدول نوشتاری بفرم ازاد
last word U حرف اخر
keep to one's word U سر قول خود بودن
i came across a word بکلمه ای برخوردم
in a word U خلاصه
in a word U خلاصه اینکه مختصرا
in one word U خلاصه اینکه مختصرا
in one word U خلاصه
last word U اتمام حجت
last word U بیان یا رفتار قاطع
not a word of it was right U یک کلمه انهم درست بود
say a word U حرف زدن
take my word for it U قول مراسندبدانید
say a word U سخن گفتن
to say a word U سخن گفتن
to say a word U حرف زدن
to keep to one's word U درست پیمان بودن
to word up U کم کم درست کردن کم کم رسانیدن
a word or two U چند تا کلمه [برای گفتن]
in a word <idiom> U به طور خلاصه
word for word U کلمه به کلمه
say the word <idiom> U علامت دادن
keep one's word <idiom> U سرقول خود بودن
get a word in <idiom> U یافتن فرصتی برای گفتن چیزی بقیه دارند صحبت میکنند
All you have to do is to say the word. U کافی است لب تر کنی
I want to have a word with you . I want you . U کارت دارم
Could I have a word with you ? U عرضی داشتم (چند کلمه صحبت دارم )
May I have a word with you? U ممکن است دو کلمه حرف با شما بزنم ؟
Take somebody at his word. U حرف کسی را پذیرفتن ( قبول داشتن )
word for word U طابق النعل بالنعل
word U اطلاع
last word <idiom> U نظر نهایی
word for word <adv.> U مو به مو
have a word with <idiom> U بطورخلاصه صحبت ومذاکره کردن
that is not the word for it U لغتش این نیست
the last word U سخن اخر
the last word U ک لام اخر
the last word U سخن قطعی
the last word U حرف اخر
to keep to one's word U سرقول خودایستادن
to keep to one's word U درپیمان خوداستواربودن
to word up U کم کم برانگیختن خردخردکوک کردن
upon my word U به شرافتم قسم
word for word <adv.> U نکته به نکته
word for word <adv.> U کلمه به کلمه
word for word U تحت اللفظی
at his word U بفرمان او
word U لغات رابکار بردن
word U بالغات بیان کردن
word U کلمه
word U مشابه 10721
word U زمان لازم برای ارسال کلمه از یک محل حافظه یا وسیله به دیگری
word U نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر
word U کلمات داده ارسالی در امتداد باس موازی یکی پس از دیگری
word U طول کلمه کامپیوتری که به صورت تعداد بیتها شمرده میشود
word U تعداد کلمات در فایل یا متن
word U تقسیم کلمه در انتهای خط , که بخشی از کلمه در انتهای خط می ماند و بعد فضای اضافی ایجاد میشود و بقیه کلمه در خط بعد نوشته میشود
word U روش اندازه گیری سرعت چاپگر
word U سیستم در برنامه کاربردی ویرایش یا کلمه پرداز که در آن لازم نیست اپراتور انتهای خط را مشخص کند, و پیاپی تایپ میکند و خود برنامه کلمات را جدا میکند و به صورت یک متن خط به خط درمی آورد
word U موضوع زبان مجزا که با بقیه استفاده میشود تا نوشتار یا سخنی را ایجاد کند که قابل فهم است
word U بخشهای داده مختلف در کامپیوتر به شکل گروهی از بیت ها که در یک محل حافظه قرار دارند
word U واژه
word U فرمان
word U لغت
word U عبارت
word U گفتار
word U واژه سخن
word U حرف
word U پیغام خبر
word U لفظ
at his word U بحرف او
word U عهد
word U قول
to send word U خبردادن
word salad U اشفته گویی
word process U ویرایش , ذخیره و تغییر متن با کامپیوتر
word square U acrostic
word salad U سالاد کلمات
word square U جدول کلمات متقاطع
swear-word U فحش
four-letter word U واژهی قبیح
word-perfect U یک کلمه پرداز سریع که درچندین نسخه ارائه شده و به کامپیوتر مورد نظر بستگی دارد
buzz word U لغت بابروز
buzz word U رمز واژه
word wrap U حرکت نشانه گر روی صفحه تصویر کامپیوتر از انتهای یک خط به شروع خط بعدی
to weigh one's word U سخنان خودرا سنجیدن سنجیده سخن گفتن
word time U زمان کلمه
word star U یک برنامه پردازش کلمه مشهور که شامل هجی کردن کلمات و ویژگی ادغام پستی استacrostic
word warp U فرمت بندی مجدد پس از حذف ها و اصلاحات ویژگی که درصورت جانگرفتن یک کلمه درخط اصلی ان را به ابتدای خط بعدی می برد سطر بندی
word picture U بیان یا شرح روشن
to stick to one's word U سر قول خود ایستادن
word order U ترتیب وقوع کلمه در عبارت یا جمله
word frequency U بسامد واژگانی
word processor U کلمه پرداز
word processors U کلمه پرداز
word wrap U سیستم در برنامه کاربردی ویرایش یا کلمه پرداز که در آن لازم نیست اپراتور انتهای خط را مشخص کند, و پیاپی تایپ میکند و خود برنامه کلمات را جدا میکند و به صورت یک متن خط به خط درمی آورد
word fluency U سیالی واژگانی
word deafness U واژه کری
word count U واژه شماری
word book U کتاب لغت
word addressable U نشانی پذیری کلمه
word hoard U لغت نامه
word length U طول کلمه
word length U درازای کلمه
word order U ترتیب واژه ها
word mark U علامت کلمه
memory word U کلمه حافظه
word-play U جناس تجنیس جنگ لغتی لغت بازی
word of honour U قول شرف
word play U جناس تجنیس جنگ لغتی لغت بازی
word of command U فرمان انتصاب
word of command U فرمان نظامی
word mark U نشان کلمه
word and deed U گفتاروکردار قول وفعل
word book U کتاب لغت
word book U واژه نامه
word choice U بیان
word choice U کلمه بندی
word choice U جمله بندی
word book U قاموس
word book U فرهنگ لغات
word book U لغت نامه
He feels he must have the last word. U او فکر می کند که حتما باید حرف خودش را به کرسی بنشاند.
to have the final [last] word <idiom> U حرف خود را به کرسی نشاندن
How do you pronounce [say] that [this] word? U این واژه چه جور تلفظ می شود؟
word book U دیکشنری
A mans word is one . <proverb> U یرف مرد یکى است .
Do not say a word until you know it is exactly rig. <proverb> U تا ندانى که سخن عیب صواب است مگو .
A word is enough to the wise . <proverb> U براى عاقل یک یرف بس است .
I always stick to my word. U من همیشه سر حرفم می ایستم
We just received word that . . . U هم اکنون اطلاع رسید که …
written word U کلماتنوشتاری
word-blind U کسیکهبدلیلعقلیدرخواندنبامشکلروبروست
word class U ردهایازلغاتمثلاسم صفت فعل و...
word correction U اصلاحکلمه
word perfect U یک کلمه پرداز سریع که درچندین نسخه ارائه شده و به کامپیوتر مورد نظر بستگی دارد
swear-word U کفر
He didnt say a word. U یک کلام هم حرف نزد
four-letter word U واژهیچهار حرفی
Recent search history Forum search
1deformations is a concept that is gaining ground معنی این جمله
1affixation
1اصطلاحاترنگ قرمز به فارسب
2من دل درد دأرم
2لب آب
1متن از لحاظ ساختار و گرامر مشکلاتی دارد
1Hafez has a verse (ze chashmam la'le rommaani ..). What does rommaani mean?
2transmembrane
2transmembrane
2single gas
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com